سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ره ا نوشت

 عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم و نقض الهمم...

هر وقت به در بسته میخورم یاد این کلام امام علی میفتم...

جالبه کار ما آدمها

توی ذهنم واسه خودم کلی برنامه ریزی میکنم

کلی نقشه میکشم

تصمیم میگیرم چه کارایی انجام بدم

به کجاها برسم

و اصلا ذره ایی به دلم راه نمیدم که بابا شاید نشه

چرا اینقدر مطمئن برنامه میریزی؟؟؟

اگرم چنین فکری به ذهنم برسه

فوری جوابشو میدم که

خب همه چی که جوره(البته از نظر من)

با خودم میگم ببین

قضیه دو دو تا چهارتاس

تو اگه اینکارو انجام بدی حتما به اون چیزی که میخای میرسی

و حتی به فکرم خطور نمیکنه که

بگم ان شاء الله!!!

فراموش کردم که اراده من در طول اراده خداس

یادم رفته توحید افعالی رو

و اصلا توجهی به خدای عزیزم ندارم...

فقط وقتی که برنامه ریزیهام از پایه و اساس بهم میریزه

یاد این سخن امام علی میفتم

عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم و نقض الهمم...

و بارها و بارها با خودم تکرار میکنم

برای فراموش کردن برنامه از دست رفته

برای آرامش عقلم

و برای تلاش برای شناخت خدا...

 


نوشته شده در دوشنبه 92/2/30ساعت 11:52 عصر توسط رهــا| نظرات ( ) |

آرزو...

شبِ آرزوها...

و یک دل پر از آرزو...

آرزوهایی که پر از تردیدند...

پر از واهمه...

و پر از شک...

آرزوهایی که هنوز در خواستنشان مرددم...

آرزوهایی که مشروطن...

آرزوهایی که آنقدر زیادن که بعضی ها را فراموش میکنم...

و آرزوهایی که هیچ گاه بهشان نخواهم رسید...

و آرزوهایی که با کمی تامل در زندگیم، میبینم که هستند و از قبل بودند و من نمیدیدم...

و آرزوهایی که زودگذرن...

آرزوهایی که...

و درنهایت آرزویی که مرا به تو برساند...

به تو که صاحب تمام آرزوهایی...

به تو که نهایت و انتها آرزوهایم هستی...

به تو که از رگ گردنم به من نزدیکتری...

به تو که فرمودی واذا سالک عبادی عنی فانی قریب...

به تو که همیشه همیشه به من نزدیک هستی...

ولی من...

امان از من...

منی که تو را فقط برای آرزوهایم میخاهم...

امان از من...

منی که فقط وقتی به سراغت می آیم که آرزویی داشته باشم

و یا از مردمان دنیا خسته باشم...

امان از من...

 


نوشته شده در جمعه 92/2/27ساعت 1:17 صبح توسط رهــا| نظرات ( ) |

سر کلاس روان شناسی شخصیت بودم که

به نتایج جالبی رسیدم

اینکه چقدر فلسفه و روانشناسی به هم مربوطند

اینکه اکثر روان شناسان نظریات فلسفی هم داشتن

وقتی امروز استاد در مورد نظریه جان کِلی صحبت میکرد

اشاره ای هم به نظر هایدگر کرد

اینکه برداشتهای انسانها از اتفاقات متفاوته

من بلافاصله یاد نظریه تعدد قرائتها و هرمنوتیک فلسفی افتادم

که هایدگر مبدئش بوده

این حرف استاد مثل یه جرقه ای شد تو ذهنم

بعدش با دقت تمام به حرفای استاد گوش دادم

و مدام تو فکر این بودم که حرفای روان شناسانه استاد رو

با نظریات فلسفی تطبیق بدم

با وجو اینکه این درس هیچ ربطی به رشته من نداشت

 و من فقط برای دیدن دوستم رفته بودم

اما اونقدر جذاب شد واسم که حتی خود بچه ها خسته میشدن

اما من همچنان با شور به حرفهای استاد گوش میدادم

و من یاد فروید افتادم

علاوه بر اینکه روان شناسه، نظریات فلسفی هم داره

که البته نظریات فلسفیش به شدت تحت تاثیر

دید بیمار گونه اش هست

مثل نظرش درمورد خواستگاه دین و ...

و یا اینکه نظریات روان شناسی درمورد خیر و شر

که یکی از این نظریات دقیقا همون نظر افلاطون بود!

و بازهم برام جالب بود که دیدم بحث پدیدار شناسی و پدیده شناسی

در روان شناسی هم مطرحه...

به نظرم رسید که  بررسی تطبیقی مسائل فلسفی و روان شناسی

میتونه بحث جالبی باشه!

و جای بحث داره...



نوشته شده در سه شنبه 92/2/24ساعت 11:55 عصر توسط رهــا| نظرات ( ) |

امروز همون چیزی رو که مدتها دنبالش بودم، فهمیدم!

همون سوالی که مدام تو ذهنم بود!

بالاخره پیدا کردم!

امروز استاد غرب شناسی درمورد فلسفه صحبت کرد برامون

اینکه چیکار کنیم این رشته به کار بیاد

اینکه چطور میشه با این رشته موثر بود

چطور میشه فلسفه رو به زندگیمون بیاریم

چطور میتونیم فلسفه رو به علوم دیگر ربط بدیم

اینکه فلسفه مثل آب زیر کاه، زیر همه علوم جریان داره 

و اینکه باید این ربطو رو پیدا کرد

اینکه نباید علممون مثل اقیانوسی باشه که عمقش یه بنده انگشته!

اینکه از کنار همه چیز بی تفاوت رد نشیم

اینکه به درسایی که استادا هرروز میگن فکر کنیم و فکر کنیم

و تحلیل کنیم و تفکر...

و درنهایت برای رسیدن به فلسفه ای کاربردی باید اونو شخصی کنیم

اول اینکه خوب بفهمیم، نوشته هامونو مکتوب کنیم، از داشته هامون استفاده کنیم

به فکر و تفکرمون نظم بدیم و مطالعه داشته باشیم درمورد رشته دومی که میخایم فلسفه رو درش پیدا کنیم!

پ.ن: مدتها بود که نمیدونستم از چی، درمورد چی تو این وبلاگ بنویسم، خوشبختانه امروز سوژه اومد دستم. ازین به بعد درمورد درسام و سوالاتم اینجا مینویسم.

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 92/2/18ساعت 11:33 عصر توسط رهــا| نظرات ( ) |