سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ره ا نوشت

خسته میشوی

از خستگی هایت

ازینکه مدام

حالت بهم میخورد از همه چی

متنفر میشوی از هر چه که هست و نیست

دلزده میشوی از این دنیای مزخرف

درونت آکنده از نفرت

دلت میخواهد دیگر نباشی

اینجا و در این زمان نباشی

حتی گاهی دلت میخواهد خودت نباشی

این «من»  تو نباشی

آروزی آلزایمر به دلت مانده باشد

حتی برای یک روز

همه را فراموش کنی

گذشته

حال

و آینده

همه را کامل فراموش کنی

حتی خودِساختگی ات را

دلت میخواهد رها باشی

همانجور که ابن سینا میگوید

هوای طلق

هیچ چیزی را حس نکنی

و هیچ چیزی ندانی

اما...

 

به خودت که می آیی

میبینی دوباره تو هستی

و اتاقت

و افکارت

و مشکلاتت

میبینی دوباره همان توِساختگی، هست

و دلزدگی

و نفرتت

و ...


نوشته شده در جمعه 92/10/27ساعت 9:40 عصر توسط رهــا| نظرات ( ) |