ره ا نوشت
قدم میگذاری در وادی بی هدفی و تازه این آغاز راه است راهی جز این نداری مسیری است اجباری که از پایانش خبر نداری گاهی فراموش میکنی پایان راه را و میتوانی بخندی و شاد باشی اما گاهی به یاد می آوری که قدم در چه وادی گذاشتی مسیر طولانی است و تو بی اطلاع از همه چی همین زمان است که بی تفاوتی سراغت می آید و هیچ چیز خوشحالت نمیکند و لبخندهای تصنعی مهمان صورتت میشوند
نوشته شده در جمعه 93/4/13ساعت
8:38 عصر توسط رهــا| نظرات ( ) |